جدول جو
جدول جو

معنی خالد ابن کیسان - جستجوی لغت در جدول جو

خالد ابن کیسان
ابن کیسان. وی از ربیع بنت معوذ روایت میکند. بخاری میگوید: در حدیث او نظر است. بعضی ها در اسم او راه خطا پیموده اند و او را که ’ابن ذکوان’ است ذکوان گفته اند! صاحب لسان المیزان میگوید: بخاری در کتاب خود بنام تاریخ برای خالد بن کیسان دو ترجمه می آورد. (ابن ابی حاتم نیز از او در این مورد پیروی می کند). یکی از آن دو شرح حال این است که وی از ابن عمر روایت میکند و بخاری هم در ’ادب المفرد’ اخراج حدیث برای او کرده است و ابن حبان درثقات نیز از او نام برده و در تهذیب ترجمه حالش آمده است مزی این شرح حال را در تهذیب مخلوط کرده. ابن ابی حاتم در این مورد از بخاری تبعیت نموده ولی از قول پدرش نقل می کند که: خالد بن ذکوان اشتباه عیسی بن یزید است در اسم پدر او، و این غلط برای بخاری نیز واقع شده است. عقیلی در بین ضعفاء از خالد بن کیسان نامی نام می برد که از ربیع بنت معوذبن عفراء حدیث می کندو در حدیثش نظر است. در هر حال عیسی بن یزید در اسم پدر او خطا کرده است. (از لسان المیزان ج 2 ص 385)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ابن ریان. وی صاحب حرس سلیمان بود و قبل از سلیمان شغل حرص ولید و عبدالملک را نیز داشت. گویند در زمان سلیمان روزی مردی حروری را نزد سلیمان آوردند، سلیمان کس نزد عمر بن عبدالعزیز فرستاد، چه عمر اغلب سلیمان را از قتل حروری ها بر حذر میداشت وی گفت بجای کشتن محبوسشان گردان. چون عمر به نزد سلیمان آمد سلیمان رو به حروری کرده، وی را شماتت نمود. حروری نیز در مقام جواب سلیمان را فاسق بن الفاسق خطاب کرد. پس سلیمان رو به برادر خود عمر کرد و گفت چه می گوئی ؟ عمر پس از کمی مکث گفت: ’ما اری علیه الا ان تشتمه کما شتمک’ سلیمان قانع نشد و امر به گردن زدن حروری کرد. چون حروری را گردن زدند سلیمان از مجلس برخاست و بیرون رفت. خالد بن الریان نیز پس از او براه افتاد و بعمر بن عبدالعزیز رو کرد و گفت ای اباحفص تو به امیرالمؤمنین می گوئی او را شماتت کن همانطور که ترا شماتت کرد؟ بخدا قسم متوقع بودم که امیرالمؤمنین دستور گردن زدنت را بدهد. عمر گفت اگر دستور میداد تو میزدی ؟ خالد گفت به خدا آری. این گذشت، تا عمر به خلافت رسید چون خالد بر سر شغل خود حاضر شد و عمر او را دید گفت: ’یا خالد ضع هذا السیف عنک. اللهم انی قد وضعت لک خالد بن الریان الهم لاترفعه ابداً’ و خالد را از صاحب حرسی برکنار کرد. (از سیرۀ عمر بن عبدالعزیز صص 40-41)
لغت نامه دهخدا
ابن یسار. وی از ابوهریره و جابر روایت میدارد ولی مجهول است. (از لسان المیزان ج 2 ص 391)
لغت نامه دهخدا